دخترک بیمار بود..

 

دخترک بیمار بود.. ولی با قاطعیت میتوانم بگویم پرتلاش تر از تمام کسانی بود که می‌شناختم..

با وجود سرطانی که هرروز با آن می‌جنگید، در درس‌هایش بهترین بود..

با اینکه در آن بیمارستان لعنتی درس‌هایش را دنبال میکرد ولی باز هم ادامه داد..

به جرعت میتوانم بگویم، استعدادی بزرگ در علوم‌تجربی بود..

درست است.. دخترک بیمار بود.. شکسته شده بود.. بدنش توانایی نداشت ولی.. اون همچنان از رتبه‌برتر های مسابقات علمی بود..

شاید او هیچ‌وقت بر روی صندلی‌اش در کلاس هشتم ننشست ولی پرتلاش تر از اکثر دانش‌اموزانی بود که هرروز بر روز آن صندلی‌ها می‌نشستند. 

نمی‌دانم وقتی که هیچ‌کدام از اعضای‌خانواده‌اش نتوانستند به او پیوندمغزواستخوان دهند، چه حالی شد.. 

مادرش.. او هم ناامید نشده بود.. تصمیم گرفت بچه‌ای بدنیا بیاورد تا بتواند با دخترش پیوند دهد. آن‌بچه.. هم‌اکنون در شکم مادرش است.. فقط دوماه‌‌.. دوماه دیگر مانده بود تا برادرش به‌دنیا بیاید..

دینا.‌. او هیچ‌وقت نتوانست در مقطعی که من هستم، درس بخواند. هیچ‌وقت نتوانست مبحث مجموعه‌های‌تهی را بفهمد.

کاش بود.. کاش بود و می‌توانستم با او حرف بزنم.. از دنیای بیرون برایش بگویم.. 

دینا.. شاید مبحث مجموعه‌های تهی را نخواندی، ولی مطمعنم در زندگی با کلی آدم‌های تهی روبرو شدی.. 

دینا.. من تو نمی‌شناختم ولی برایم الگو شدی..

برایم عجیب است.. چطور می‌توانستی درس بخوانی؟! من خمیت الان هم به دنبال بهانه‌ای برای درس نخواندنم ولی تو..

به سال بعد با تو فکر می‌کنم. وقتی که با برادرت پیوند مغزواستخوان داده‌ای و خوب شدی.. وقتی که در کلاسی که من در آن بوده‌ام، نشسته‌ای..

تو هیچ‌وقت نهمی نشدی و اگر هم می‌شدی، آن‌وقت من دهم بودم ولی.. جای خالیت را در کلاسم حس می‌کنم.

دوماه دیگر.. برادرت پا به دنیا می‌گذارد. بجای تو.. البته هیچ‌وقت جای تو را نخواهد گرفت ولی می‌توانم حس کنم که مادرت چه احساسی نسبت او دارد.

دینا.. من نمی‌شناختمت ولی امرودر کلاس گریه‌ام گرفته بود. روی میز‌ آزمایشگاه‌علومب که هیچ‌وقت پشت آن ننشستی، اسمت را نوشتم.. باید بودی و میدیدی که خانم‌حیات‌بخش چه‌خالی بود.. چشم‌هایش؟! کاسه‌خون.. صدایش؟! نشانه گریه‌طولانی.. اخلاقش؟! مثل همیشه عالی..

باید میدیدی که هرکس از گوشه‌های کلاس برایت گریه میکرد بدون اینکه با تو حرف زده باشد..

نمی‌دانم دیگر چه بنویسم.. چه بگویم؟ بگویم روحت شاد؟! خدا بیامرزتت؟!

هنوز نمیتوانم نبودنت را بپذریم..

زود رفتی..

برای دینا خلیفه‌‌🖤